مطالعه، امتحان و تقلب
وقتی خواندن و نخواندن، دیگر یکی نیست!
اشاره
در ایام امتحانات ، زمان مثل باد و برق میگذرد و ما کلی درس نخوانده روی هم تلمبار کردهایم. وضعیت بغرنجی است. چه کار میتوانیم انجام بدهیم؟ یکی از راهها درست خواندن است؛ چیزی که خیلی از ماها قواعدش را نمیدانیم. این مقاله به همین موضوع پرداخته است. با خواندن آن، کلی وقت صرفهجویی خواهید کرد؛ چیزی که در ایام امتحانات، غنیمت بسیار بزرگی است.
افرادی که هنگام مطالعه از شیوههای یادداشت برداری استفاده نمیکنند، میزان بهرهوری مطالعهشان تنها حدود بیست درصد است. اگر فرد در زمان مطالعه زیر عبارتهای مهم کتاب یا هر نوشتهدیگر خط بکشد؛ یعنی به عمل برجستهسازی که از عوامل مؤثر در یادآوری است، اقدام ورزد، میزان بهرهوری او در مطالعه به سی درصد افزایش مییابد. اگر در حین مطالعه، یادداشتبرداری از نوع خلاصهنویسی صورت گیرد، بازدهی به چهل درصد میرسد. یادداشتبرداری به شیوه استخراج عباراتی که حاوی نکات مهم است،بهرهوری را به پنجاه درصد افزایش میدهد و اگر یادداشتبرداری بر اساس استخراج نکتههای کلیدی باشد، بازدهی بیشتری دارد که میزان آن بسته به چگونگی تنظیم نکتههای کلیدی است. تنظیم نکتههای کلیدى به صورت خطى، میتواند بازدهی را به شصت درصد افزایش دهد و اگر تنظیم نکتههای کلیدی به صورت شبکهای صورت گیرد، حتی ممکن است افزایش بهرهوری تا صد در صد هم برسد.
تبیین مفهوم نکتههای کلیدى
گاهی هنگام مطالعه متن، واژهها و نکاتی را مییابیم که اصلیترین جایگاه را در عبارت دارند و حتی دیگر واژهها برای تبیین آنها به کار گرفته میشود. در حقیقت، خواننده با دیدن این نکات، تمام مطالب مرتبط با آنها را در ذهن تداعی میکند. نکتههای کلیدى، حاوی یک یا چند کلمه اصلی یا فرعی است و علت گزینش آنها بهعنوان نکته کلیدی آن است که با دیدن آنها میتوان تمام مطالب مربوط به آنها را در ذهن تداعی کرد. بر این اساس، میتوان آن کلمه یا کلماتی را که خارج از متن هستند، ولی میتوانند امر تداعی مطالب را انجام دهند، بهعنوان نکتههای کلیدى برگزید. هر چه در زمان مطالعه برای تشخیص و استخراج نکتههای کلیدى, بیشتر دقت میشود، یادگیری بهتر و آسانتر صورت میگیرد.
مغز در رویارویی با مطالب، نخست به کدگذاری آنها میپردازد، سپس مطالب را ذخیره میکند و در سومین مرحله، به بازیابی مطالب هنگام نیاز اقدام مینماید.
روشهای ثبت نکتههای کلیدى
1. روشخطى: در این روش، نکتههای کلیدى در پی یکدیگر به صورت افقی یا عمومی ثبت میشود و بازیابی متن با به خاطرآوردن این نکتهها انجام میگیرد.
2. روش شبکهاى: نکتههای کلیدى بر اساس موضوع به شاخههای اصلی، فرعی و فرعیتر طبقهبندی و ثبت میگردد. جایگاه هر نکته در ارتباط با دیگر مفاهیم، مشخص است. در طرح شبکهاى، تمام شاخههای اصلی باید به عنوان سلسله مطالب کتاب به هم متصل شوند و در صورت تعدد شاخههای اصلى، باید با یافتن وجوه مشترک میان آنها، تعدادشان را به سه تا پنج شاخه اصلی تقلیل و شاخههای دیگر را به آنها ربط داد. این شیوه را میتوان درباره شاخههای ردههای بعدی نیز به کار گرفت. بهترین زمان برای استخراج نکتههای کلیدى و اجرای طرح شبکهای، هنگام مطالعه اصلی است.
اصول اجرای طرح شبکهاى
مشخص کردن عنوان مطلب: باید عنوان را به گونهای برجسته کرد که چشم در نخستین نگاه متوجه آن شود.
تمایز شاخههای اصلی از شاخههای فرعى: برای این کار میتوان از کادرها، خطوط و رنگها استفاده کرد. اختصاص جایگاه مشخصی به شاخههای اصلی در کنار عنوان مطلب، یادیگری و بازیابی مطالب را آسان میکند.
محدودیت شاخههای اصلى: تعداد شاخههای اصلی باید کم باشد. اگر شاخههای اصلی بیشتر از حد متعارف باشد، باید با یافتن وجوه مشترک میانشاخهها، هر چند شاخه را در یک گروه طبقهبندی کنیم. مثلا اگر شش شاخه بود، به دو شاخه و هر شاخه را به سه شاخه کوچکتر تقسیم کنیم.
به کارگیری نشانهها و قراردادها: خوب است از نشانههای اختصاری در طرحها استفاده شود. مثلاً به جای حرف مهم «م» و به جای بزرگ «ب».
انواع طرحهای شبکهاى
1. مدل شعاعى:
عنوان مطالب در وسط صفحه و در داخل کادر، و شاخههای اصلی که از دیگر نکات فرعی و مرتبط با هر شاخه متمایز شده است، در پیرامون عنوان مطالب قرار میگیرد.
2. مدل سازمانى:
الف) عنوان مطلب در بالای طرح شبکهای و شاخههای اصلی در پایین عنوان مطلب و متصل به آن قرار میگیرد و مطالب فرعی هر شاخه نیز در پایین هر شاخه اصلی به ترتیب در زیر آن واقع میشود.
ب) میتوان آن را به صورت آکولادی از کنار صفحه اجرا کرد. در این شیوه، عنوان مطلب در سمت راست صفحه قرار میگیرد. مطالب فرعی نیز به همین شکل به هر شاخه اصلی متصل میگردد.
زمانهای مناسب خلاصهبردارى
1. زمان خواندن: نوشتن خلاصه کتاب هنگام خواندن.
2. بلافاصله بعد از اتمام خواندن: برای بررسی میزان فهم و افزایش میزان نگهداری مطالب.
3. پس از گذشت مدتی از مطالعه: برای آماده شدن برای امتحان، کلاس و... .
روش نظام مطالعه برتر
1. پیش مطالعه: در مدت دو تا شش دقیقه پیش از مطالعه اصلى.
بررسی اجمالی کتاب: قبل از مطالعه باید دید هدف از خواندن کتاب چیست؟ بعد از مشخص شدن هدف، در مدت یک یا دو دقیقه به مطالعه آن بپردازید.
بررسی اجمالی هر فصل: مطالعه اجمالی در مدت دو دقیقه. تصاویر و جدولها و نمودارها و نکات برجسته و تیترهای اصلی و فرعی و نتیجهگیری و پرسشهای آن فصل، از مهمترین نکات است و مطالعه تفصیلی را باید فصل به فصل انجام داد.
سوالگذارى: مطرح کردن پرسشهایی قبل از خواندن. مدت طرح هر سؤال یک تا دو دقیقه است. سؤال را میتوان از تیترهای اصلی و فرعی و نکات برجسته و... طرح کرد. هنگام طرح سؤال نباید نگران جواب آن باشیم.
2. زمان مطالعه: هنگام مطالعه باید به برخی نکات توجه داشت:
مطالعه و یادداشتبردارى: ضمن خواندن متن با سرعت متناسب، نکات مهم را براساس طرح شبکهای یادداشت کنیم.
بازنگری و بازخوانی طرح شبکهاى: مرور طرح بالا.
بازیابی و سنجش خود: پرسیدن سؤالهایی از خود تا ببینیم آیا مطلب در ذهن ما با اشکالی مواجه نیست تا در صورت نیاز درصدد رفع آن برآییم.
3. پس از مطالعه: تبیین این بخش وابسته به تبیین مسئله مرور است که ما در ذیل به آن اشاره کنیم:
مرور: یادگیری در مرحله پیشمطالعه و مطالعه صورت میگیرد و مرحله مرور شامل چند مرحله است. در مرحله یادگیرى، صددرصد مطالب فرا گرفته شده در حافظه کوتاهمدت قرار میگیرد، اما برای ثبت و پایداری دایمی مطالب در حافظه، نیازمند ثبت و انتقال به حافظه بلندمدت هستیم که این کار با مرور مطالب میسر میشود. برای تیین مرحله مرور، باید منحنی فراموشی را توضیح دهیم.
منحنی فراموشى: فراموشی هم مثل اصل یادگیرى، تابع قوانینی است. برای اینکه ذهن دچار فراموشی نشود، باید اولین مرور ده ساعت پس از مطالعه اول و دومین مرور ده روز پس از مرور اول و مرور سوم یک ماه پس از مرور دوم چهارمین مرور، چهار ماه پس از مرور سوم صورت گیرد. انجام مرور چهارم، تمامی اطلاعات تا یک سال پس از آن در خاطر باقی میماند. بعد از آن لازم است مرور پنجم یک سال پس از مرور چهارم، مرور ششم، دو سال پس از مرور پنجم، مرور هفتم پنج سال پس از مرور ششم، مرور هشتم ده سال پس از مرور هفتم و مرور نهم بیست سال پس از مرور هشتم صورت گیرد.
نشانهگذاری و حاشیهنویسى
با نشانهگذاری و نوشتن رمزها و نشانهها بر روی مطالب کتاب، ساختمان مطالب آن مشخص میشود. برای اینکه در فهم و مرور مطالب مشکلی پیش نیاید، لازم است از نشانههای واحد برای نشانهگذاری در سرتاسر کتاب استفاده شود.
1. دور تز اصلی کتاب خط بکشید و اگر مشخص نشده، خودتان آن را مشخص کنید و به آن تز بدهید.
2. نکات اصلی را داخل [] قرار دهید.
3. زیر جزئیات مهم خط بکشید.
4. در حاشیه کتاب، تداعیها، پرسشها و انتقادهای خود را از نویسنده، بر اساس مطالعات و تجربیتتان بنویسید.
خلاصه کردن
یک خلاصه خوب آن است که دربردارنده تز اصلى، نکات اصلی و نکات جزئی متن مطالعه شده باشد؛ البته با این شرط که خواننده از عین الفاظ نویسنده استفاده نکند و تنها با کوشش خودش مطالب را بنگارد.
چگونه تندتر بخوانیم
اشاره
امروزه خیلیها از کندخوانی رنج میبرند و از آن شکوه میکنند. ما هم بارها با خود گفتهایم که چه خوب بود میتوانستیم به اندازه وقت و زمانی که میگذاریم، به دستاوردی رضایتبخش برسیم. به ویژه هنگامی که بخواهیم برای کنکور یا یک کار ضروری آمده شویم یا ناچار باشیم در یک زمان بسیار محدود کار بزرگی را برای ارائه در جایی آماده کنیم، تندخوانی برایمان خیلی مهم است. اصلاً همه ما دوست داریم در فرایند مطالعه و پژوهش روزمره خود، سرعت و کیفیت را با هم داشته باشیم. من هم مانند شما همین دغدغهها را داشتم. یک روز به یک متن کوتاه، اما خواندنی از آقای «بیل کاسبی» برخوردم. او خودش با همین مشکل روبهرو بوده و آن را حل کرده است. حرفهایش را ببینید؛ شاید شما هم خوشتان بیاید و بخواهید راه رفته دیگران را دوباره از سر نگیرید. این آزمون و خطا را دیگران برای شما انجام دادهاند، شما دیگر آن را تکرار نکنید. امیدوارم ترجمه و بازگردان متن انگلیسی به فارسى، از جاذبه و زیبایی علمی آن نکاسته باشد.
زمان کودکیام در فیلادلفیا میبایست همه کتابهای فکاهی را که همواره منتشر میشد، میخواندم. آن موقع، تعداد این کتابها در مقایسه با حالا خیلی اندک بود. من ابتدا همه آنها را در طول دو روز جمعمیکردم، سپس پیش از آنکه نسخه بعدی برسد، کتابهای خوب را بازخوانی میکردم؛ بله البته وقتی من بچه بودم، کار خواندن ساده بود.
اما هنگامیکه بزرگتر شدم، به نظر آمد چشمانم باید کند یا طوری شده باشد! منظورم این است که کتابهای فکاهی سریعتر از آنکه من و بردارم راسل بتوانیم آنها را بخوانیم، روی هم انباشته میشدند. هنوز هم وقت زیادی نگذشته بود و خیلی دیر نشده بود. وقتی دکترایم را گرفتم، به این نتیجه رسیدم که چشمانم مقصر نیست. خدا را شکر! آنها هنوز به خوبی همیشه هستند.
مشکل این است که این روزها چیزهای زیادی برای مطالعه، و وقت بسیار ناچیزی برای خواندن تمام آنها وجود دارد. اکنون توجه داشته باشید که من افزون بر پیماننامهها، رمانها، روزنامهها، فیلمنامهها، اظهارنامههای مالیاتى، نامهها، متنهایی که درباره چگونگی بهتر خواندن، تکنیکهای صرفهجویی در وقت و زیاد خواندن وجود دارد، کتابهای فکاهی هم میخوانم.
من رازی کوچک را با شما در میان خواهم گذاشت. صدها فن وجود دارد که شما میتوانید با یاد گرفتن آنها تندخوانی خود را تقویت کنید، اما من سه روش خوب و ویژه را با شما در میان میگذارم. همانطور که من توانستم آنها را فرا بگیرم، شما هم میتوانید از همین حالا آنها را به کار بگیرید؟
آنها مفاهیم عام و راههای کاربردی برای به دست آوردن سریع و ثمربخش معنا از کلمات چاپ شده هستند. با به کارگیری این راهها، از کتابهای خواندنی خود لذت خواهید برد، با مارک تواین میخندید یا با کتاب جنگ و صلح گریه میکنید، آمادهاید؟
خیلی خب! دو روش نخست به شما کمک میکند تا از میان چندین تن مواد خواندنى، سریع، بدون خواندن همه کلمات، مفهوم آنها را متوجه شوید. آن دو روش، به شما معنایی کلی از آنچه میخوانید، به دست میدهد. با این شیوه، شما میتوانید یک خروار از خواندنهای غیرضروری را حذف کنید.
1. چشمانداز کلی (اگر کتاب، حجیم و پیچیده باشد)
بدون تردید، پیشمطالعه برای فراهم کردن یک دید کلی از خواندنیهای سنگین، نظیر مقالات روزنامهها، گزارشهای کسب و کار و کتابهای غیرداستانى، کار مفیدی است. این روش میتواند نیمی از درک مطلب را در کمتر از یکدهم وقت لازم به شما بدهد. مثلاً شما میتوانید هشت یا ده گزارش صد صفحهای را در یک ساعت، مرور کنید. پس از این چشمانداز کلى، توانایی آن را خواهید داشت تا درباره اینکه کدام گزارش یا چه بخشی از یک گزارش، ارزش دیدن دقیق را دارد، تصمیم بگیرید.
چگونگی مرور اجمالى: تمام دو پاراگراف نخست از هر آنچه را برگزیدهاید، بخوانید. سپس فقط جمله نخست پاراگرافهای بعدی را بخوانید. آنگاه دو پاراگراف آخر را به صورت کامل بخوانید. از یاد نبرید که مرور و چشمانداز، تمام جزئیات یک متن را به شما نمیدهد. اما این کار شما را از صرف وقت برای چیزهایی که واقعاً نمیخواهید، یا نیاز ندارید آنها را بخوانید، معاف میکند. یادتان باشد مرور اجمالى، تنها یک دورنمای سریع و کلی از خواندنیهای طولانی و ناآشنا را در اخیتار شما قرار میدهد. برای خواندنیهای کوتاه و آسان، روش بهتری وجود دارد که به شما خواهم گفت.
2. سطحیخوانى و گذار سریع (اگر متن، کوتاه و ساده باشد)
سطحیخوانى، راه خوبی برای بهدست آوردن دورنمای کلی از خواندنیهای ساده، همانند مجلات عمومی یا ورزشی و بخشهای سرگرمی یک مقاله است. شما باید بتوانید یک هفتهنامه عمومى، یا بخش دوم مقاله روزانه خود را در کمتر از نصف وقتی که الان میخوانید، مرور کنید. سطحیخوانى همچنین راهی مهم برای مرور متنهایی است که پیش از این آن را خواندهاید.
چگونگی سطحیخوانى: فکر کنید چشمانتان مثل دو مغناطیس هستند. وادارشان کنید تا سریع کار کنند. آنها را از عرض سطرهای چاپ شده، با سرعت عبور داده، فقط چند واژه کلیدی را از هر سطر برچینید.
سطحیخواندن افراد با هم متفاوت است. من و شما وقتی یک قطعه را سطحیخوانى میکنیم، ممکن است دقیقاً همان واژهها را برنچینیم. اما هر دوی ما یک دورنمای بسیار مشابه از محتوای این قطعه به دست خواهیم آورد. من برای اینکه نشان دهم سطحیخوانى چگونه انجام میشود، دور کلماتی که موقع خواندن یک داستان گزینش کردم، خط میکشم. شما هم آن را امتحان کنید. نباید بیش از یکی دو دقیقه وقتتان را بگیرد. سطحیخواندن میتواند به شما ایده خوبی در مورد داستان، با خواندن حدود نصف کلمات و طی کمتر از نصف زمانی که خواندن تمام کلمات وقت میگرفت، بدهد. تاکنون ملاحظه کردهاید که مرور اجمالى و گذار سریع میتواند به سرعت به شما دورنمایی کلی درباره محتوا بدهد.
اما هیچ فنی نمیتواند درک بیش از پنجاه درصد را تضمین کنید؛ زیرا در سطحیخوانى، ما همه کلمات را نمیخوانیم. (هیچکس از چیزی که نخوانده نمیتواند ایدهای به دست بیاورد.) برای اینکه آنچه را میخوانید البته نه همه را تند خوانده و تند بفهمید، به فن سومی نیازمندید.
3. دستهبندی (راهی برای افزایش سرعت و درک بهتر مطلب)
بسیاری از ما آموختهایم که تک تک کلمات یک جمله را به صورت مستقل بخوانیم، مثل این: برادر من راسل فکر میکند غولها... .
شما احتمالاً هنوز گاهی وقتها اینگونه میخوانید؛ به ویژه وقتی کلمات مشکل باشند یا زمانی که کلمات،معنای خاصی داشته باشند. همانند وقتی میخواهید یک شعر، یک نمایشنامه شکسپیر، یا یک قرارداد و مانند آن را بخوانید. البته این کار اشکالی ندارد، ولی خواندن کلمه به کلمه، تندخوانی را نابود میمند و جلو سرعت شما را میگیرد.
دستهبندی کردن کلمات، به شما یاد میدهد به جای نگاه کردن به یک کلمه در یک زمان، به گروههایی از کلمات نگاه کنید تا سرعت شما در اوج خود افزایش یابد. برای بسیاری از ما، دستهبندی کردن یک راه کاملاً متفاوت برای نگاه کردن به چیزی است که میخوانیم.
چگونگی دستهبندى: چشمان خود را تمرین دهید تا همه کلمات را در دستههای بالای سه یا چهار کلمه در یک نگاه، ببینید. آموختن خواندن دستهها، چیزی نیست که چشمانتان به طور طبیعی آن را انجام دهد. این کار، تمرین مداوم میطلبد. حالا چگونه آن را انجام دهیم؟ چیز آسانی را برای خواندن انتخاب کنید. هر قدر میتوانید آن را تند بخوانید. تلاش کنید به جای دیدن یک کلمه در هر زمان، به سه تا چهار کلمه در یک نگاه متمرکز شوند. آنگاه همان بخش را با سرعت معمولی بازخوانی کنید تا ببینید بار اول، چه چیزهایی را جا انداختهاید.
قطعه دیگری را تمرین کنید. نخست دستهها را مطالعه کرده، سپس بازخوانی کنید تا ببینید در این قسمت چه چیزهایی را جا انداختهاید. هر وقت توانستید دستهها را بدون جا افتادههای دفعه اول بخوانید، سرعت شما افزایش یافته است. روزانه، پانزده دقیقه تمرین کنید. ممکن است این فنون را در طول یک هفته فرا بگیرید، اما اگر بیشتر طول کشید، ناامید نشوید. هر چیزی که خواندن آن وقت میگیرد، دستهبندی و تمرین کنید.
اکنون، سه راه پیش روی شماست که در تندخوانی به شما کمکمیکند:
1. تلاش برای داشتن چشماندازی کلی برای حذف خواندنیهای غیرضروری و سنگین؛
2. سطحیخوانى و گذار سریع برای به دست آوردن دورنمای کلی از خواندیهای آسان؛
3. دستهبندی برای افزایش سرعت خواندن و درک بهتر مطلب.
شما با تمرین کافی میتوانید توانایی خواندن خود را در کلاس، سرکار، خانه و... در کمترین زمان افزایش دهید. با دستیابی به این مهارت، حتی شما باید وقت کافی برای خواندن کتابهای فکاهی مورد علاقه خود و نیز متنهای مربوط به جنگ و صلح، داشته باشید.
پینوشت: کاسبی میگوید: مرور اجمالى، سطحیخوانى و طبقهبندی به شما کمک میکند مطالب خواندنی خود را تندتر بخوانید. اما حواستان باشد این روش را درباره مطالبی که لازم است کلمه به کلمه خوانده شوند، به کار نگیرید. بعضی وقتها لازم است متنی را دقیق و کلمه به کلمه بخوانیم. این طور جاها از روش پیشنهادی من استفاده نکنید!
چگونه مطالعه میکنید؟
ناصر آقابابایى
برای دوستان خوب دانشآموز و دانشجویی که به دنبال کامیابی در امتحانات خردادند و برای رسیدن به مقصودشان در پی راه درست هستند، سه راه حل اساسی وجود دارد؛ درس خواندن، درس خواندن و درس خواندن؛ البته راه چهارمی هم هست که عبارت است از درس خواندن. خیلیها از مسئله بالا آگاهند، ولی نمیدانند چگونه باید درس بخوانند تا بهتر بفهمند و بهتر حفظ کنند.
با به کار بستن روشی که برای مطالعه کتابهای درسی به شما معرفی میکنیم، اگر مثل ما پروفسور نشدید، دستکم سر امتحان از سرک کشیدن به برگه دیگران بینیاز میشوید.
1. پیشخوانى: نخست به مرور کلی فصل معیّنی از کتاب بپردازید تا با موضوعهای کلی بحث آشنا شوید. برای این منظور، ابتدا فهرست مطالب فصل را بخوانید. سپس با مرور مطالب آن به عنوانها و بخشهای اصلی و فرعی فصل توجه کنید و تصویرها و نمودارها را از نظر بگذرانید. پس از مرور مطالب، مهمترین نکته در مرحله پیشخوانى مطالعه چکیده پایانی فصل و تأمل بر هر یک از نکتههایی است که در آن آمده است. در این مرحله، ممکن است پرسشهایی به ذهنتان خطور کند که پس از خواندن متن کامل فصل، میتوانید به آنها پاسخ دهید. این مرحله، تصویری کلی از مطالب فصل و سازمانبندی آن را به شما ارائه میدهد.
2. پرسیدن: پیش از مطالعه مطالب هر بخش، نخست، عنوان اصلی و عنوانهای فرعی آن را بخوانید. سپس هنگام خواندن مطالب، موضوعهای مهم آن را به صورت یک یا چند پرسش در نظر بگیرید که باید به آنها پاسخ دهید. از خود بپرسید: نویسنده در این بخش، چه مفاهیم مهمی را در نظر داشته است؟ طرح سؤال، ذهن شما را مشتاق پیگیری مطالعه و درک عمیقتر متن میکند.
3. خواندن: در این مرحله،مطالب هر بخش را برای آگاهی از معنای آن، با دقت بخوانید و ضمن خواندن، تلاش کنید به پرسشهایی که در مرحله پرسیدن مطرح شده بود، پاسخ دهید. درباره مطالبی که میخوانید، تأمل کنید و بکوشید بین آن مطالب و دادههای پیشین خود ارتباط برقرار سازید. میتوانید زیر واژهها یا عبارتهای کلیدى، خط بکشید. مقصود از خط کشیدن زیر مطالب، مشخص کردن واژهها یا عبارتهای کلیدی برای مرور بعدی است؛ پس خط کشیدن زیادی زیر مطالب، کار درستی نیست. تا وقتی تمام مطالب یک بخش معیّن را نخواندهاید یا با همه مفاهیم کلیدی آشنا نشده و اهمیت نسبی آنها را ارزیابی نکردهاید، یادداشت برندارید.
4. به خود پس دادن: پس از پایان هر بخش، تلاش کنید مفاهیم اصلی را به خاطر آورید و دادهها را از حفظ با خود بگویید. مفاهیم را به زبان خود بازگو کنید واطلاعات را ترجیحاً با صدای بلند (و اگر تنها نیستید، زیر لب) تکرار کنید. مطالبی را که به یاد میآوردید، با متن کتاب تطبیق دهید تا مطمئن شوید آنها را کامل و درست حفظ کردهاید. به خود پس دادن مطلب، کمک میکند به کمبودهای اطلاعاتی خود پی ببرید و آن را در ذهن خود سازماندهی کنید. پس از آنکه بخشی از فصل را به این شیوه مطالعه کردید، به بخش بعدی بپردازید و دوباره مراحل پرسیدن، خواندن و به خود پس دادن را تکرار کنید.
5. آزمون: پس از خواندن مطالب فصل، باید به آزمون و مرور مطالب بپردازید. با مراجعه به یادداشتهایتان ببینید چه مقدار از مفاهیم اصلی را به یاد دارید. تلاش کنید بفهمید چه پیوندی بین مطالب گوناگون وجود دارد و این مطالب چگونه در فصل، سازمانبندی شدهاند. در مرحله آزمون، ممکن است مجبور شوید فصل را ورق بزنید تا درستی مفاهیم و مطالب کلیدی حفظ شده را وارسی کنید. در این مرحله باید چکیده فصل را بخوانید و ضمن آن، جزئیات مربوط به هر یک از نکتههای چکیده را در نظر آورید. مرحله آزمون را هرگز به شب امتحان موکول نکنید. نخستین مرور مطالب فصل، باید بیدرنگ پس از خواندن آن انجام شود.
6. توکل: نقش دعا و توکل را هم در کامیابی از یاد نبرید؛ «راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش.» میتوانید از دعای مطالعه که در مفاتیحالجنان آمده، بهره بگیرید.
لطفاً نگاهتون به ورقهتون باشه!
محمدرضا حاتمى
اشاره
همه کسانی که بهگونهای با درس و مدرسه در ارتباطند،جمله «لطفاً نگاهتون به ورقه خودتون باشه» را شنیدهاند. این جمله را همه معلمان موقع امتحان گرفتن مطرح میکنند. راستش را بخواهید، این جمله معنای محترمانه «هرگز تقلب نکنید» است.
تقلب چیست؟ تقلب، دغلی یا دغلکاری و به معنای در کاری به نفع خود و به ضرر دیگری تصرف کردن است و در مواردی چون: امتحان،بازى،خرید و فروش، ... به کار گرفته میشود. اما درباره تقلب در امتحان، سؤالات زیادی مطرح است که ما به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت.
عوامل پدیدآورنده تقلب
1. فراهم بودن شرایط تقلب: وقتی دانشآموز به هر دلیل به دنبال کسب نمره دلخواه است، اگر نتواند آن را از راه صحیح به دست آورد و شرایطی مانند سختگیر نبودن مراقب جلسه امتحان فراهم باشد، احتمال اقدام به تقلب زیاد است.
2. توقعات نادرست و خارج از ظرفیت دانشآموز از سوی اولیا و مربیان.
3. سهلانگاری در انجام تکالیف و مطالعه کم و بیدقت در ایام آموزش و در نتیجه، ناآمادگی برای امتحان.
4. مشغول بودن دانشآموز به کارهای غیردرسی و فرعی (بازى، تلویزیون، رایانه و... ) به گونهای که دقت مطالعه برای وی باقی نمیماند.
5. نپذیرفتن شکست در امتحان به دلیل ترس از والدین یا به دلیل حفظ آبرو و موقعیت خویش در خانواده و همکلاسیها.
6. عقبماندگی درسی و یاد نگرفتن مواد آموزشى.
7. دستکم گرفتن امتحان و عادت به تقلب.
8. احساس برتریطلبی و شجاعت به دلیل انجام تقلب.
9. وجود عوامل روانی مانند: راحتطلبى، اضطراب، اعتماد به نفس پایین و کمبودن هوش و حافظه.
10. فقدان روش تربیتی صحیح در خانواده به همراه هرج و مرج در آن.
نشانههای دانشآموزانی که در پی تقلب هستند
معمولاً دانشآموزانی که ویژگیهای زیر را دارند، بیشتر در پی تقلب هستند:
1. رفتارهای غیرصادقانه و دروغین دارند.
2. از راههای نادرست برای رسیدن به اهداف خویش استفاده میکنند.
3. به حقوق دیگران کمتر احترام میگذارند.
4. مسئولیتپذیر نیستند.
5. درشتگو هستند و میل شدیدی به برتری بر دیگران دارند.
راههای کاهش تقلب
برای کاهش تقلب باید به چند محور اصلی توجه داشت:
1. باید علت اساسی تقلب را شناخت و درصدد برطرف کردن آن بود. به عبارت دیگر، وقتی تقلب دانشآموز مشخص شد، باید کوشید و مشخص کرد چرا از بین راههای مختلف، تقلب را انتخاب کرده است؟! آیا به اندازه کافی درس نخوانده است؟ آیا به تقلب عادت دارد؟ آیا به امید کسب نمره بالاتر بوده است؟ و... در هر کدام از موارد،میتوان راهکار ویژه آن را ارائه داد. مثلاً اگر علت تقلب، کسب نمره بالاتر بوده است، باید دانشآموز را توجیه کرد که خوب درس خواندن بسیار مهمتر از کسب نمره بیشتر است و فایدههای زیادتری هم در پی خواهد داشت.
2. از بین بردن زمینههای تسهیل تقلب: به دانشآموزان توضیح داده شود تقلب، انتخاب صحیحی نیست و راههای دیگر وجود دارد که با آن میتوانند نتایج بهتر و ماندگارتری را به دست آورند. باید درستکاری تشویق شود و اهمیت تلاش درستکارانه و صادقانه در ذهن دانشآموز نقش بندد. اگر مشکلی در زمینهیادگیری و مهارتهای دیگر وجود دارد، باید بیشتر به آن توجه کرد و این مهارتها را آموزش داد و آنها را برای روز امتحان آماده ساخت و در نهایت، امتحان در عین وجود جوّ اعتماد و راحتی بایستی کنترل شده باشد که کسی سوءاستفاده نکند. 3. خانواده و مدرسه، انگیزه تقلب را در دانشآموزان ایجاد نکنند. گاهی شرایط در خانه و مدرسه بهگونهای است که بهطور غیرمستقیم دانشآموز را متمایل به تقلب مینماید. محیط آکنده از رقابت برای گرفتن نمره بالا و تأکید زیاد بر برد و باخت،احتمال تقلب را زیاد میکند. ترس از آوردن نمره پایین و چشم و همچشمی و توقعات غیرواقعبینانه از دانشآموز نیز انگیزه تقلب را ایجاد مینماید. بنابراین، با استفاده از شیوههایی که احساس حقارت دانشآموز را کاهش داده، اعتماد به نفس وی را افزایش میدهد و با توقعات واقعبینانه از دانشآموز، میتوان انگیزه تقلب را کاهش داد.
تقلب؛ برای چه و به چه قیمتى؟!
وحید باقرى
رنگ از رویم پریده بود! اضطراب مثل خوره افتاده بود به جانم! هر از چندی سکوت سالن امتحان با صدای قدمهای مراقبان میشکست و با نزدیکتر شدن صدا، ترس و وحشتم را بیشتر میکرد. به برگه امتحانیام نگاه کردم، سفید سفید بود! دریغ از یک سؤال ناقابل که جوابش را داده باشم! باز هم این کتاب اجتماعی کار دستم داده بود! میدانستم که بالاخره این دو واحد لعنتی را میافتم! اما آخر چه کار میکردم! هیچکدام از مباحثش را نمیفهمیدم! یعنی هر کس دیگری هم اگر جای من بود و دبیرش آقای جوادی بود، نمیفهمید! توی همین افکار غوطهور بود که یکی از پشت سر لگدی به پایم زد! محمد بود، فرشته نجات من! دور و برم را با دقت پاییدم و یواش سرم را برگردانم! برگههای تقلب را به سرعت از دستش گرفتم و زیر برگه امتحانی گذاشتم! دستهایم آشکارا میلرزید و قلبم تالاپتالاپ صدا میداد! خاک بر سرم! آخر من بیعرضه را چه به تقلب کردن؟ محمد درست میگفت که تقلب کردن هم جُربُزه میخواهد! اما نه! انگار هیچکس نفهمیده بود!
دوباره به اطرافم نگاه کردم و مراقبها را زیر نظر گرفتم. عباسى،آبدارچی مدرسه برای آنها شربت آورده بود و سرشان حسابی گرم بود؛ هرچند هر از گاهی نیمنگاهی هم به بچهها میکردند! خیالم راحت شد. برگه تقلب را یواش از زیر برگه امتحانیام درآوردم و یکییکی جواب سؤالها را پیدا کردم. کمکم خون توی رگهایم جریان پیدا کرده بود که دوباره لگد تازهای را نوشجان کردم! واى! وقتم تمام شده بود باید برگه تقلب را به علی بغلدستیام میدادم. علی که انگار مدتها بود مرا با عصبانیت نگاه میکرد چشمغرهای رفت و به ساعتش اشاره کرد! و من ناخودآگاه چشمم به برگه امتحانی سفیدش افتاد. عجب برگه تقلب بابرکتى! با اطمینان, عرق دستهایم را با شلوار خشک کردم و برگه تقلب را روی برگه امتحانیام گذاشتم. هیچ کس حواسش به من نبود! برگه را با احتیاط تا کردم که در یک فرصت ناگهانی به علی بدهم. یکدفعه دست سنگینی را روی شانههایم حس کردم! یک لحظه حس کردم قلبم از کار افتاد.
رنگ از رویم پرید و چشمهایم مات و مبهوت به آقای حسینینژاد دوخته شد. آقای حسینینژاد که با ناراحتی و تعجب تمام به من نگاه می:رد، برگه تقلبم را با احتیاط برداشت و توی جیبش گذاشت! آنوقت خم شد و زیر گوشم آهسته گفت: باقرى! از تو خیلی بعیده! تو که شاگرد زرنگی هستى! بعد که دید عین مردهها شدهام، با تأمل نگاه کرد و آرام گفت: بعد از امتحان بیا اتاق مشاوره، باهات کار دارم!
برگشتم و علی را نگاه کردم! بیمعرفت انگار نه انگار که مرا میشناخت! عجب گندی زده بودم! حالا کل مدرسه خبردار میشدند که من تقلب کردهام! آبرویم میرفت! اگر بابا میفهمید چه قشقرقی به پا میشد!حالا با چه رویی سر بقیه کلاسها بنشینم! خدایا! به دادم برس! کمکم حس میکردم سالن امتحان دور سرم میچرخد. آنقدر ذهنم مشغول بود که نفهمیدم کی وقت امتحانها تمام شد؟ برگهام را به مراقب دادم و خودم به سمت اتاق مشاوره حرکت کردم! حالا حتماً آقای حسینینژاد بقیه مراقبها را خبر می:ند و مرا جلو همه ضایع می:ند. آخر این چه غلطی بود که من کردم! ای کاش این امتحانم را میافتادم و تقلب نمی:ردم. حداقل آبرویم حفظ میشد. توی همین افکار غرق بودم که آقای حسینینژاد صدایم زد: باقرى! گفتم: بله آقا! و برگشتم. آقای حسینینژاد پت سرم بود. تنها آمده بود. تعجب کردم و همچنان خجالتزده نگاهش کردم. آقای حسینینژاد گفت: به چه قیمتى؟! به این قیمت حوصله خوندنش رو نداری که آخر سر مجبور بشی تقلب کنى؟!
سرم را پایین انداختم و با ناراحتی گفتم: نه آقا! باور کنید دیگه تکرار نمیشه. آقای حسینینژاد دستش را روی شانهام گذاشت و گفت: پسرم! من این دفعه این مسئله رو گزارش نمیإم، اما یادت باشه هیچ وقت از دسترنج کسی استفاده نکنى.
کلمات مشاور مدرسه مثل پتک، روی سرم فرود میآمد؛ یعنی هیچکس خبردار نمیشد که من تقلب کردهام. از خوشحالی داشتم پر در میآوردم! از آقای حسینینژاد هزار بار تشکر کردم و به خانه برگشتم... .
حالا از این اتفاق سه سال است که میگذرد. من بعد از آن برخورد مثبت و دوستانه آای حسینینژاد تحول عمیقی پیدا کردم. سال گذشته هم در کنکور کارشناسی شرکت کردم و با رتبه هزار در دانشگاهی معتبر قبول شدم. من فکر میکنم که اگر برخورد سازنده و متعادل آقای حسینینژاد نبود، شاید هیچوقت این موفقیت بزرگ را در زندگیام پیدا نمیکردم این مفقیت را که همواره در زندگیام تلاش کنم و از راههای درست، پلههای ترقی را بپیمایم.
وقتی آدم نقرهداغ بشه
محمدسعید احدیان
1.مدرسه راهنمایی سلمان فارسى
یادم میآید وقتی راهنمایی بودم، خیلی خفن تقلب میکردم. نه تنها توی کلاس،که توی مدرسه هم معروف شده بودم. کتاب باز کردن و ورقه عوض کردن که جزو روشهای ابتدایی بود.
رقیب اصلی من، بغل دستیام بابک بود. منم برای اینکه همیشه اول باشم، هر چند وقت یکبار روشهای مختلف تقلب کردن را مثل شعبدهبازى به نمایش میگذاشتم. گفتم شعبدهبازى، یاد یکی از نمایشهایی که توی مدرسه منو به اوج شهرت رسوند، افتادم. معلم فارسیمون از کل شعرهای کتاب، فقط یکی را گفته بود حفظ کنیم. منم گفتم آخه نامردیه که حتی همون یک شعر را هم حفظ کنم. بعد از تفکرات فراوان، راهحل را مثل نیوتن «یافتم».
قدم نخست: یافتن یک پارچه به اندازهای که بتوان شعر را روی آن نوشت. قدم دوم: خریدن مقداری کش و وصل کردن آن به پارچه و آستین لباس. قدم سوم: پیدا کردن کاپشنی که دور آستینش نه آنقدر گشاد باشد که پارچه تقلب دیده شود، و نه آنقدر تنگ که پارچه به آن گیر کند. فکر کردم کار تمومه، ولی وقتی مشابهسازی کردم، دیدم مشکل اصلی آنجاست که اگر کش بلند باشه، پارچه تقلب کامل داخل نمیره و اگر خیلی کوتاه بگیرم، پارچه اونقدر میره توی آستینم که دیگه نمیتونم برای تقلب اونو در بیارم. به هر حال،با زحمت زیاد طرح را کامل کردم و فردا که اونو اجرا کردم، خبرش مثل توپ تو مدرسه ترکید، ولی خودمونیم این طرح اونقدر وقتم را گرفت که فقط از شعر تونستم نمره کامل بیارم و بقیه سؤالات رو خراب کردم و ورقه را که دادند، حسابی نقرهداغ شدم.
بعد از اون امتحان فارسى، با خودم عهد کرده بودم که دیگه تقلب نکنم و ذهنم رو متمرکز درس کنم، ولی ناقلا بابک جایگاه اولی رو از من گرفت.
نتیجه اخلاقى: میشه که تقلب موفقیتآمیزی داشته باشى، ولى نقرهداغ هم بشى.
2. دبیرستان حکمت
هنوز به عهد خود وفادار بودم. وقتی به تقلب دل نبسته باشم،تلاش و تمرکزم بیشتر میشه و نتیجه کار هم بهتر. آخه یه کم بزرگتر شده بودم، ولی یه مشکلی وجود داشت. وقتی بچهها نمرههای خوبم رو میدیدند میگفتند: «فلانی خیلی نامرد شده.» بعضیها میگفتند: بچه مثبت! گاهی مجبور میشدم هر چند خودم تقلب نمیکردم، ولی به بقیه تقلب برسونم. یک روز سر امتحان زبان میخواستم اول خودم همه تستها رو خوب بزنم، بعد شروع کنم به رسوندن به بقیه. بغل دستیام اونقدر به من غر زد که با عصبانیت برگشتم و جواب یک سؤالش رو بلند دادم. هنوز سرم رو روی ورقه نبرده بودم که خودکار قرمز آقای عظیمی ورقهام رو رنگین کرد. این دفعه هم بدجوری نقرهداغ شدم. آش نخورده و نمره صفر. شانس آوردم امتحان میانترم بود.
نتیجه اخلاقى: همیشه وقتی تقلب لو میره, نقرهداغ میشى؛ به ویژه وقتی آش هم نخورده باشى!
3. دانشگاه فردوس
ولی خودمونیم، تقلب نکردن توی دانشگاه خیلی سخته. آخه اول اینه خیلی مراقب وجود نداره و آزادیه. دومش استاد روش نمیشه چیزی بهت بگه. سوم اینکه تازه هم که بگه، مثل سخنگوی دولت فقط تذکر میده. چهارم اینکه تو هم میتونی مثل وزیر خارجه تکذیب کنى. پنجم اینکه میبینی همه مفتمفتنمره میگیرن و تو با بدبختى. ششم اینکه... .
فکر کنم بسه دیگه. خلاصه تقلب نکردن خیلی سخت بود. تازه عاقلتر شده بودم. نمره معدل هم که حتماً توی انتخاب شغل آینده اثر میذاره. بدجوری گیر کرده بودم. از یک طرف عهدی بسته بودم که چهار پنج سال نشکسته بودمش و از طرف دیگه، عهدم مبنای منطقی نداشت! برای اینکه قبلاً برای بهتر نمره گرفتن تقلب رو کنار گذاشته بودم، ولی حالا نتیجه عکس داشت. یکبار نشستم و با خودم فکر کردم ـ گفتم که عاقلتر شده بودم ـ حالا که اصلاً که چى, گیرم نمرهام خوبتر هم شد. کی گفته که شغل آینده به نمره بستگی داره؟ اصلاً قضیه به چیزهای مهمتری بستگی داره. اگه هر چی نمرهام خوب باشه، ولی خدا نخواد, آینده رشد نمیکنم، ولی اگه وضع معدلم خراب هم باشه، ولی خدا بخواد، از معدلبالاها هم بیشتر رشد میکنم. تصمیم رو محکمتر از همیشه گرفتم. خدایا! یکی من, یکی تو، من تقلب نمیکنم, تو هم هوامو داشته باش.
امتحان محاسبات عددی داشتیم. استاد از این تازهکارای ریاضی بود. درس محاسبات عددى، پر است از فرمولهایی که باید با کامیون حملش کرد. خودم را برای امتحان آماده کرده بودم، ولی استاد نامردی نکرده بود و سؤالات رو طوری داده بود که فرمولهاشو با تریلی هم نمیشد بار کرد؛ البته بچهها هم توی نامردی کم نیاوردند. همگی جزوهها رو باز کردند و همه فرمولها رو کپی کردند، ولی من کمعقل! عقل به خرج دادم ـ البته فرق این دو تا عقل خیلی زیادهها ـ و هیچ تقلب نکردم. طبیعی بود این دفعه هم نقرهداغ شدم؛ حتی بیشتر از دفعات قبل، چون یک نمره دوگوشی رفت توی کارنامه دانشگاهم. امتحان که تموم شد، از دست استاد عصبانی بودم، ولى از دست خودم راضى.
نتیجه اخلاقى: میشه که آدم نقرهداغ بشه، ولی خوشحال باشه.
4. خیابان سعدى
مشاور ارشد یک شرکت بزرگ شده بودم، تو خیابان سعدى. یه دفعه بابک را دیدم. از یه مغازه میآمد بیرون. پرسیدم: اینجا چه کار میکنى؟ گفت: دانشگاهم که تموم شد، اومدم مغازه بابام. وقتی از اون خداحافظی کردم، گفتم: خدایا! ای والله....
نتیجه اخلاقى: هر وقت خدا نقرهداغت کرد، بگو ای والله.
نظریهپرطرفدار تقلب
عبدالله مقدمى
شما فکر میکنید آدم اگر درس بخواند و خوب امتحان بدهد، بهتر است یا درس نخواند و بد میدانم که همهتان مییید درست بخواند و خوب امتحان بدهد, امتحان بدهد. ولى... بله! همیشه آن یک «ولی» کار را خراب میکند. میدانم...، ولى درس خواندن خیلی سخت است؛ حتی سختتر از نان بربری گرفتن!
خب، همیشه برای امتحان دادن راهحلهای دیگری هم وجود دارد؛ مثل... مثل... تقلب! باز هم میدانم و میدانید که گرفتن نمره تقلبی خیلی بیشتر از گرفتن نمره درس خواندن کیف میدهد! چرا؟ خب همه میدانند، چون... چون... البته هنوز دلیل محکمی برای این ادعا کشف نشده است و این نظریه «همین جوری» به اثبات رسیده است!
بگذریم. بچههای مکتب هم همه طرفدار این نظریه بودند؛ الا اصغری که البته او همطرفدار نظریه تقلب بود، ولى از اون لحاظ! هر وقت فصل امتحانات میشد، همه بچههای مکتب امیدشان به اصغری بود. پس، دو ماه قبل از امتحان، همگی دربست در خدمت او قرار میگرفتند. یکی برایش گردو میآورد، دیگری مشقهایش را مینوشت. آن یکی به جایش گاوها را به چرا میبرد و همینطور کارهای دیگر. به هر حال، بچهها باید از روی دست یکی مینوشتند دیگر و اصغری به دلیل اینکه همیشه شاگرد ممتاز مکتب بود، کلید همه سؤالهای سخت امتحان بود.
تقلب، شیوههای گوناگونی دارد که شما بهتر از من بلدید, ولی آن روزها هنوز روش دیگری به جز از روی دست دیگری نوشتن، اختراع نشده بود! به هر حال، این صنعت نیز مثل صنایع دیگر، هر روز دارای شیوههای تازهتری میشود و البته آن قدیمها علم هنوز اینقدر پیشرفت نکرده بود.
یک هفته قبل از امتحان، کبک اصغری داشت خروس میخواند و همینطوری به بچهها دستور میداد.
ملا توی مکتب گفت: برای امتحان خودتان را آماده کردهاید؟ بچهها گفتند: بله! ملا گفت: یعنی همهتان درسهایتان را خواندهاید؟ بچهها گفتند: بله! ملا گفت: خب حالا که اینطور است، فردا امتحان است... .
شور بچهها برای خدمت به اصغری بالا گرفت و او تا شب خوراکیهای مختلف خورد و بدنش ماساژ داده شد و از مملی قول دو هفته کار کردن به جای خودش را گرفت و کلی کارهای دیگر.
صبح امتحان، بچهها سر اینکه کدامشان نزدیک اصغری بنشینند، دعوا داشتند. به هر حال، مملی و عبدلی پیروز شدند، با این شرط که جوابها را دستبهدست برسانند. ملا داخل شد و به بچهها گفت: آمادهاید؟ بچهها گفتند: بله!
ملا گفت: اصغری بیا اینجا، ولی میزت را نیاور! بچهها هر کدام یک میز کوچولو داشتند که پشتش دو زانو مینشستند و مشق مینوشتند. اصغری میزش را نبرد و پشت میز ملا نشست. بچهها همه ناراحت شدند، ولی اصغری بیشتر از همه ناراحت شد.
یک دفعه مملی گفت: آقا! ما دیروز مهمانی بودیم، نتوانستیم درس بخوانیم. اسدی گفت: آقا! ما سر مزرعه بودیم... . همه بچهها چیزی گفتند، ولى ملا به حرفشان توجهی نکرد و امتحان را گرفت. بعد از امتحان کسی به اصغری توجهی نکرد. اصغری از همه ناراحتتر بود... .
نتیجه امتحان باورنکردنی بود، اگر چه بچهها نمرههای خیلی بالایی نگرفته بودند، همگی قبول شده بودند؛ غیر از اصغرى! بعد از اعلام نمرهها، ملا اصغری را صدا زد و گفت: چی شد؟ چرا نمرهات شد 5/5؟ اصغری سرش را پایین انداخته بود. ملا گفت: از فردا میزت را همراهت نیاور! اصغری بیشتر ناراحت شد.
خب بچهها! گفتم که با پیشرفت علم، روشهای تقلب هم پیشرفت میکند. هر کدام از این روشها را هم یکی کشف میکند. اصغری هم توی مکتبخانه تنها کسی بود که روش تقلب از روی نوشتههای میز را کشف کرده بود. فقط حیف که ملا... .[16]
یک حکم شرعی ناشناخته برای آنان که اهل تقلب هستند
روحالله حبیبیان
آقا این خرداد عجب ماهی است! از یک طرف آغاز فصل گرما و شروع عرقریزان در کنار راه نیفتادن کولرها و پنکههاو از طرف دیگر, هنگامه امتحانات پایان سال و به قول بچهها, درسخواندنهای نفسگیر؛ یعنی در این هیر و ویر از بچهدبستانیها تا شاخ شمشادهای دانشگاهی که در طول سال معمولا به هر کاری غیر از تحصیل مشغولند, با جزوه و کتاب و دفتر محشورند و معمولاً از استادیوم و باشگاه و پارک گرفته تا مهمانی و مسجد و نماز جمعه، این همراهی ترک نمیشود. اوضاع کنکوریها که دیگر التماس دعایی است! حتماً میپرسید این اوضاع چه ربطی به گفتن احکام شرعی دارد و چرا ما میخواهیم نیم ساعت از اوقات فراغت شما را با یادآوری امتحانات کوفت کنیم؟
از اینکه با این یادآورى، اوقات شریفتان تلخ شد واقعاًشرمندهایم، ولی باید به عرض مبارکتان برسانیم که بر خلاف تصور برخى، دامنه احکام شرعى، تمام حرکات و رفتارها و گفتارهای ما را دربرمیگیرد و جزییترین حرکت ما هم حکم دارای شرعی است. با وجود این مسئله، اگر قدری دقیق بشویم، میبینیم همین امتحانات و مسائل حاشیهای آن میتواند سؤالهای جدّی شرعی را به همراه داشته باشد. از جمله این مسائل که متأسفانه یک مقدار و شاید بیش از یک مقدار, بعضیها را درگیر میکند، مسئله مهم «تقلب» است.
شاید با شنیدن این واژه، خاطرات تلخ و شیرینی برای شما تداعی شده باشد، ولی انصافاً هیچ وقت فکر کردهاید تقلب کردن یا تقلب دادن از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ آیا اصولاًاین مسئله که برای برخی امری حیاتی است، جدای از تبلور هوش و ذکاوت ایرانى،نشانه انحراف در رعایت مسائل شرعی هم هست یا خیر؟
واقعیت مطلب این است که تقلب از مسائلی است که فقیهان به آن پرداخته و ابعاد مختلف آن را بررسی کردهاند؛ چون این مسئله، جزو مسائل مستحدثه (یعنی مسائلی که در گذشته نبوده و بعدپدید آمده) در فقه محسوب میشود. از آنجا که یکی از وظایف فقیهان و مراجع تقلید, پاسخگویی به استفتائات (استفتاء،یعنی آنچه مقلدان از ایشان پرسیده و فتوا خواستهاند) است و در هر زمانى, پرسشهای جدیدی مطرح میشود، فقیه باید بتواند هر مسئله جدیدی را کاملاًبررسی کند و حکم مناسب با آن را به دست آورد.
درباره مسئله حیاتی تقلب هم استفتائاتی از مراجع تقلید شده است که به اختصار به آن اشاره میکنیم:
1.در ابتدا بد نیست بدانید تقلب، مصدر باب تفعل، از ریشه قلب است. این تعبیر خاص «قلب» که در ادبیات فارسی هم به کار رفته، به معنای چیز متحولشده و غیرواقعی و بدلی است. صائب تبریزی میفرماید:
دادند به معشوق حقیقی دل و جان را
یوسف به زر قلب خریدند عزیزان
یعنی عاشقان راستین که به خداوند دل دادند، بیشترین سود را بردند؛ زیرا هم یوسف را خریدند و هم در برابرش پول تقلبی و بیارزش دادند.
2.تقلب،انواع و اقسامی دارد. البته ما قصد نداریم انواع شیوههای تقلب را آموزش بدهیم؛ چون اینکاره نیستیم. بدآموزی هم دارد و به جز آن, زیره به کرمان بردن است. منظور ما انواع و اقسامی است که تقلب از نظر حکم شرعی پیدا میکند. گاهی تقلب در یک امتحان ساده علمی است که فقط نشاندهنده سطح علمی فرد امتحانشونده است و این امتحان، نتیجه مستقیمی ندارد و موفقیت یا شکست فرد در این امتحان،نفع و ضرری به دیگران نمیرساند، مثل امتحانات هفتگی یا میانترم در مدارس. گاهی امتحان نتایج مستقیمی در پی دارد، مثلاًاعطای جایزهای به کسب نمره مشخصی در این امتحان وابسته است یا قبولی در این امتحان, شرط ورود به مرحله بالاتری تعیین شده است. صورت سوم هم این است که نتیجه امتحان هر فرد در وضعیت دیگران اثرگذار است؛ یعنی اگر فردی نمره بالاتر را کسب کند، یک سهم از سهمیه معینشده را به خود اختصاص میدهد. در نتیجه، سر دیگران بیکلاه میماند، مانند کنکور خودمان یا بیشتر آزمونهای استخدامى. به خوبی روشن است که احکام این صورتها متفاوت است، ولی حکم شرعی هر یک از این صورتها چیست؟
3.خیال همه دوستان را راحت کنیم که تقلب در همه اقسام و موارد, عملی غیرشرعی و حرام است؛ به چند دلیل:
الف) تقلب بر خلاف ضوابط و شرایطی است که فرد هنگام ورود و ثبتنام در هر مجموعه آموزشی به صورت مشخص یا ضمنی به رعایت آن تعهد میدهد. در نتیجه، تقلب در حکم تخلف از شرط و حرام است. در کشور ما که قوانین بر مبنای قواعد دولت اسلامی تنظیم شده است، رعایت نکردن هر قانونی و حتی قوانین آموزشی مدارس، خلاف شرع به شمار می رود, مگر اینکه شما آموزشگاهی پیدا کنید که تقلب در آن مجاز باشد که پیشنهاد میدهیم هر چه زودتر در آنجا ثبتنام کنید؛ چون هر لحظه ممکن است از این خواب ناز بیدار شوید.
ب) تقلب کردن میتواند از مصداقهای «کذب عملی» به شمار آید. چنانکه میدانید، دروغ یکی از گناهان کبیره است که دو نوع کلی دارد: کذب لسانی (یا همان دروغ زبانی) که اگر نگفته باشیم، حتماًشنیدهایم و دیگری کذب عملی (یا دروغ رفتاری) که فرد با رفتار خودش خلاف واقع را به دیگران نشان میدهد. مثل همین کاری که بسیاری از فوتبالیستها موقع زمین افتادن میکنند و بهخاطر ضربهای که به آنها نخورده، به ظاهر از درد به خود میپیچند. در هر صورت، هر دو نوع دروغ، حرام است و تقلب هم از آنجا که نتیجهاش نوعی جعل واقعیت و درسخوان جلوه دادن خود است، میتواند مصداق این حرام قرار بگیرد. همینجا عرض کنیم که وقتی این عمل حرام شد، منافعی نیز که احتمالاً بهخاطر این امتحان به فرد میرسد, حق او نبوده و حرام است. مثلاً اگر جایزهای به او تعلق بگیرد یا به واسطه آن امتحان استخدام شود و حقوق بگیرد، بنابر فتوای بسیاری از مراجع حرام است، مگر آنکه صاحب کار از تقلب او آگاه شده باشد و با این حال, او را استخدام کند.
ج) اگر فرد متقلب به دلیل قبولیاش یک سهم از سهمیه معیّن را به خود اختصاص دهد و دیگری را از رسیدن به این سهم بازدارد, روشن است حق او را ضایع کرده و این عمل او حقالناس و ظلم در حق دیگری بوده که به یقین, حرام است.
4.در همینجا به مسئله «تقلب دادن» هم اشارهای بکنیم که واقعاً بدتر از تقلب کردن است؛ چون هیچ نفعی به حال خود فرد ندارد و به قول معروف، فرد تقلبدهنده «خَسِرَ الدنیا و الاخرة» است. واى به روزی که دستش رو شود و آش نخورده و دهان سوخته گردد. به هر حال, تقلب دادن دستکم, اشکال اول تقلب کردن را دارد؛ زیرا همانطور که تقلب کردن بر خلاف قوانین و شرایط مراکز آموزشی است، تقلب دادن نیز چنین است. افزون بر آن،تقلب دادن چون همکاری در انجام دادن عمل خلاف دیگران است،تحت عنوان فقهی «اعانة بر اثم» (یاری کردن در انجام گناه) قرار میگیرد که خود کاری حرام است. البته با کمال تأسف، بعضیها این عمل را نوعی ایثار و همکاری میپندارند که کاملاًفکر اشتباه و غلطی است و هیچگاه نمیتوان با کاری نادرست, نتیجهای درست گرفت.
امیدواریم همه عزیزان با برنامهریزی درست و مطالعه منظم در امتحانات موفق باشند و کارشان به وادی «تقلب» کشیده نشود؛ چون تقلب کردن، دیگر «یوسف به زر قلب خریدن»نیست.
گزینگویهها
فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان به هم میزند. (آلبرت انشتین)
امتحان، مسخرهترین کار دنیاست! (جرج برنارد شاو)
امتحان بدون تقلب، مثل کریسمس بدون درخت است! (تى. اس. الیوت)
امتحان،بخشی از زندگی است،نه اینکه زندگی امتحان است. (پائولو کوئیلو)
چی گفتید: امتحان؟ معنیاش را نمیدانم! (جرج اورول)
هر کسی رو میخوای از خودت متنفر کنى، امتحانش کن. (ضربالمثل برمهای)
توی مدرسه هر سؤالی را که در امتحانهایم درست جواب میدادم،بعد میفهمیدم کاملاًغلط بوده است. این اتفاق بعدها در زندگیام هم ادامه یافت. هر وقت فکر میکردم درست رفتار کردهام، دیدهام یک جای کار اشتباه بوده است. (ارنست همینگوی)
پی نوشت :
[1] . آیندهسازان، ش 173، ص 22.
منبع:ماهنامه گلبرگ، شماره 110
نویسنده: دکتر عباسعلی شاملى